حس ششم؛ یک افسانه یا حقیقت علمی؟

به گزارش وبلاگ ورزشی ها، وقتی صحبت از حواس انسان ها می گردد، همواره حواس پنج گانه نظرمان را به خود جلب می نماید. با این حال، آیا انسان ها تنها پنج نوع حس را تجربه می نمایند؟ آیا حس ششم یا هفتم هم در انسان ها وجود دارد که از آن بی خبر هستیم؟

حس ششم؛ یک افسانه یا حقیقت علمی؟

فرضیه ای در میان پژوهشگران علوم اعصاب به تدریج محبوب شده که انسان ها فقط از ده درصد از ماده خاکستری مغزشان استفاده می نمایند. جدا از درست یا نادرست بودن این فرض، چه می گردد اگر انسان ها بتوانند از کل مغز خود بهره برداری نمایند؟ در فیلم و سریال های متعددی نظیر فیلم لوسی (Lucy) به این موضوع پرداخته شد، اما حقیقت چیز مجذوب کننده تری است که در کمتر فیلم و سریالی به آن اشاره می گردد. نه تنها مغز انسان در درک و فعالیت به پنج حس خلاصه نشده، بلکه جدا از حواس پنج گانه، یک انسان قدرت درک حس های دیگری را هم در خود دارد؛ حواسی که جسته و گریخته در محافل مختلف به نام حس ششم از آن یاد می گردد.

این باور در حال حاضر وجود دارد که مغز انسان ها با پنج حس مختلف در ارتباط است. پیش تر، ارسطو به این باور رسیده بود که حواس پنج گانه موجب می گردد تا مغز به درستی فعالیت داشته باشد. جدا از بحث های فلسفی درباره فکر و حواس انسان ها که خود مقاله ای جداگانه و مفصل می طلبد، اطلاعاتی که مغز بشر از جهانی بیرون دریافت می نماید، به مراتب فراتر از پنج حس ساده بدن انسان است. به چند علت می توان استنباط کرد که انسان، حس ششم و حتی حواس بیشتری دارد که عامه مردم از آن کاملا بی خبر هستند.

چشمانتان را ببندید و انگشت اشاره سمت راستتان را به نوک آرنج سمت چپ بزنید. آسان بود، مگر نه؟ چطور این کار را انجام دادید؟ به یک طریق شما می دانستید که انتهای انگشتتان و نوک آرنج چپتان کجاست. به این تجربه، حس عمقی (Proprioception) گفته می گردد؛ به این معنا که ما از موضع و موقعیت فضایی اندام های بدنمان به خوبی مطلع هستیم. این تجربه ساده و در عین حال پیچیده به مدد وجود گیرنده هایی در عضلاتمان به نام دوک عضلانی است که به مغز اطلاع رسانی می نماید که عضلات تا چه حد کشش داشته و طول عضلات در لحظه تا چه مقدار است.

حال تصور کنید چشمانتان بسته است و فردی شما را به آرامی به سمت جلو خم می نماید. شما بدون درنگ این حس را پیدا می نماید که بدن تان نسبت به جاذبه زمین چه شرایطی پیدا نموده است. چرا این رخ داده؟ آیا باید استنباط کنیم که انسان ها علم غیب دارند؟ قطعا خیر! این حس را باید مدیون سیستم مایع درون بطنی داخل گوش داخلی دانست که به تعادل و توازن بدن یاری می نماید. این سیستم بعلاوه به انسان اجازه می دهد تا پدیده شتاب بخشیدن به عضلات را هم به شیوه ای منحصر به فرد تجربه کند. برای مثال اگر شما سرتان را هنگام مطالعه یک متن به صورت جانبی تکان دهید، معمولا تا مقدار قابل توجهی متمرکزتر کلمات را رویت نموده و مطالعه می کنید.

حواس بسیار زیاد دیگری در انسان وجود دارد که اطلاعات مفیدی از شرایط داخلی بدنمان گزارش می دهند. بدیهی ترین حواس در این زمینه، گرسنگی و تشنگی است. بعلاوه درد داخلی بدن و حسی که به انسان موقع دفع ادرار و مدفوع دست می دهد، از حواسی است که اطلاعات حیاتی و مهمی را به مغز صادر می نماید. حواسی هم در این میان هستند که با خودمطلع انسان به صورت مستقیم در ارتباط نیستند؛ در این زمینه می توان به فشار خون، سطح pH مایع مغزی-نخاعی و سایر موارد اشاره نمود.

بعضی از دانشمندان حوزه عصب سر این موضوع بحث می نمایند که باید حواس را بر طبق نوع گیرنده هایی که در بدن داریم طبقه بندی کرد؛ به زبانی ساده تر، یک حس گر متفاوت یعنی یک حس متفاوت. اگر مبنای تقسیم را به این حالت در نظر بگیریم، حواس شناخته شده بدن به زیرشاخه های مختلفی تقسیم می شوند. برای مثال، اگر شما چشمانتان را ببندید و فردی یک تکه یخ به پشت تان بزند، شما از سرمای القا شده شوکه خواهید شد. نکته مجذوب کننده ماجرا اینجاست که شما نسبت به لمس یک تکه پلاستیک سرد، تجربه متفاوتی را نسبت به سناریوی اول پیدا خواهید کرد. علاوه بر گیرنده های حساس به دما در بدن، روی پوست انسان گیرنده های مکانیکی، درد و بعلاوه گیرنده های خارشی هم وجود دارد.

همان طور که پیش تر به آن اشاره شد، حواس به زیرمجموعه های ریزتری هم می توانند تقسیم شوند؛ برای مثال حس چشایی به حس شیرینی، شوری، تلخی، ترشی و حس دیگری به نام اومامی (Umami) طبقه بندی می گردد. حس اومامی که کمتر جایی احتمالا با آن روبرو شده اید، به وسیله عاملی به نام مونو سدیم گلوتامات فعال شده و در ارتباط با طعم و مزه گوشت است. حس بویایی از طرفی دیگر، سناریوی به نسبت مجذوب کننده تری برای اش مطرح است؛ چراکه انسان ها بالغ بر هزار مدل گیرنده بویایی در بدن خود دارند که مولکول های مختلف را شناسایی می نماید. حال سوال اینجاست آیا باید هر کدام را یک حس مختلف قلمداد کنیم؟ حواس انسان را می توان از لحاظ فیزیکی به سه دسته کلی طبقه بندی کرد: مکانیکی (شامل لمس، شنوایی و حس عمقی)، شیمیایی (چشایی، بویایی و حواس داخلی) و نوری.

یک رویکرد دیگر برای طبقه بندی حواس در این مسئله نهفته که دسته بندی حواس بر مبنای اطلاعات ورودی یا تجارب حسی انجام نگردد، بلکه دسته بندی بر این اساس باشد که چطور اطلاعات حسیِ ورودی مورد پردازش قرار می گیرند. یک مثال مهم در این زمینه، توانمندیِ انسان در استفاده از قابلیت پژواک مکانی (Echo-Location) است. این قابلیت که در دلفین و وال ها رویت شده، در انسان ها هم کارایی دارد؛ به این شکل که فرد به وسیله زبان خود صدایی را منتشر نموده و سپس برای بازتاب صدا با دقت به محیط گوش می دهد. این توانایی به صورت کاملا مستقیم به قدرت شنوایی فرد بستگی دارد. از طرفی دیگر، تجربه حسی عمقی و کارکردش بیشتر به حس بینایی وابسته است. لازم نیست برای تجربه یک حس عمقی حتما نابینا باشید، بلکه افراد بینا هم می توانند با استفاده از پژواک مکانی، تماشا در تاریکی را فرا گیرند. بنا به همین دلایل، بعضی از افراد قابلیت پژواک مکانی را یک حس جداگانه در نظر می گیرند.

بر اساس آن چه نوشته شده، نمی توان یک جهت منطقی برای تعریف حواس در نظر گرفت. گاهی اوقات می توان یک حس را به زیرشاخه هایی تقسیم کرد، گاهی اوقات هم می توان چند حس نزدیک به یکدیگر را یک حس کلی در نظر گرفت. مزه غذا را می توان یک مثال بسیار عالی درباره ترکیب حواس در نظر گرفت. فهم روابط و جهت بین حواس به شدت اهمیت دارد؛ به خصوص برای مطالعه و پژوهش روی پدیده و اختلال هایی نظیر سینستزیا (حس آمیزی). بعلاوه به منظور فهم هر چه بهتر خودمطلع می توان روی حیطه مطالعه حواس تمرکز کرد.

آیا می توان حس ششم را کسب کرد؟

شاید هر آدمی حداقل یک مرتبه این سوال را از خود پرسیده که آیا می تواند قدرت فکری خاصی را یاد بگیرد یا خیر. فراگیری قابلیتی فکری تحت عنوان حس ششم، یکی از مجذوب کننده ترین فانتزی های حال حاضر بشریت است. تالر و همکارانش در مطالعه ای آزمایشگاهی کوشش نموده اند تا به این موضوع پی ببرند.

محققین مطالعه ای را ترتیب دادند تا در عرض دو الی 10 هفته، توانایی پژواک مکانی را به بیست داوطلب انسانی یاد دهند. داوطلبین در طول مدت این پروژه کوشش نموده اند با استفاده از پژواک مکانی، مقدار و ترتیب یک شی را در محیط آزمایشگاهی تشخیص دهند. علاوه بر این موضوع، داوطلبین در آزمایشی دیگر کوشش نموده اند با گوش فرا دادن به یک سری اصوات، اشیا را در محیط شناسایی نموده و سپس در پی آنها حرکت نمایند. برای دریافت یک نتیجه ایده آل، از تمام طیف سنی از 21 تا 79 سال برای این پژوهش استفاده شد. نکته مهم بعدی در این مسئله خلاصه می گردد که بعضی از داوطلبین در این آزمایش، نابینا و بعضی دیگر سالم گزارش شده اند. در نهایت به واسطه این پژوهش علمی معین شد افراد نابینا توانسته اند توانایی شان را در تشخیص و حرکت در کنار شی آزمایشگاهی تقویت نمایند.

به عقیده دانشمندان، انسان های اولیه حس ششم بسیار قدرتمندی داشته و از حس شنیداری بسیار بالایی برخوردار بوده اند. آنها احتمالا از پژواک مکانی به کرات برای بقا و شکار استفاده می نموده اند. انسان های اولیه از آنجایی که بیشتر اوقات در تاریکی غار و محیط بیرون به سر می برده اند، چنین قدرتی را به احتمال زیاد داشته اند تا از پژواک مکانی به نفع احسنت استفاده نمایند. امروزه با توسعه فناوری و تکنولوژی در زمینه ساخت لامپ و برق موجب شده تا انسان های نسل حاضر با چنین ویژگی و قابلیتِ حسی تا حدود به سزایی بیگانه باشند. می توان این گونه هم برداشت کرد که مغز انسان وقتی یک حس را از دست می دهد، از سایر جهتهای حسی استفاده نموده تا عملکرد مغز تا حدودی مثل گذشته اجرا گردد.

رد پایِ یک ژن در بحث فعال سازی حس ششم؟

تقریبا مثل بسیاری از جهتهای حسی، به احتمال بسیار زیاد ژن هایی مسبب فعال سازی حس ششم هستند. دانشمندان توانسته اند برای حس عمقی در بدن انسان، یک ژن را کشف نمایند. دانشمندان با انجام پژوهشی روی موش توانسته اند ژنی را به نام PIEZO2 بیابند که نقش بسیار حیاتی در تجربه حس عمقی به وسیله انسان دارد. به زبانی بسیار ساده، ژن PIEZO2 به سلول ها می گوید که باید پروتئین های حساس به مکانیک را فراوری نمایند. حس مکانیکی، توانایی خاصی در بدن است که می توان حسِ نیرو را درک کرد. برای مثال وقتی فردی روی پوست شما با دست فشار می دهد، شما حس فشار را به خوبی درک خواهید کرد. از طرفی دیگر، ژن PIEZO2 نقش مهمی بر درک عمقی ایفا می نماید. البته ذکر این موضوع هم الزامی است که ژن PIEZO2 یک ابزار اضافه بر سازمان برای سلول های بدن انسان محسوب نمی گردد، بلکه این ژن برای رشد و تکامل عضله ارادی و طبیعی به شدت ضروری است.

حسِ ناشناخته و مرموز دیگری به نام حس ششم

در این مقاله به حواس دیگری از لحاظ علمی اشاره شد که می توان آنها را حس ششم دانست. با این حال، بعضی از انسان ها فارغ از جنس، نژاد و منطقه محل زندگیِ خود چیزهایی را احساس می نمایند که به چشم حس ششم به آن نگاه می نمایند. برای مثال بارها در جراید، روزنامه ها و رسانه های مختلف به افرادی اشاره می گردد که قدرت های ماورایی نظیر پیش بینی آینده را دارند. بعلاوه ممکن است شما چیزی را در یک خواب تجربه کنید که در آینده نزدیک به زودی محقق خواهد شد. بسیاری از مردم چنین تجاربی را به پای حس ششم حساب می نمایند. با این حال، آیا چنین چیزی صحت و سقم علمی دارد؟

بعضی از متفکران و پژوهشگران باور دارند که ترکیب تمامِ حواس پنج گانه می تواند به یک حس ناشناخته دیگری ختم گردد. این حس ناشناخته از دیدگاه این دسته از آدم ها در واقع پلی است بین چارچوب جهانی فیزیکی و جهانهای فراتر از ما انسان ها. از آنجایی که این حسِ ناشناخته، به ورای این جهان ارتباط دارد، از لحاظ علمی ساز و کار آن قابل اثبات نیست اما بارها شده حتی شما چیزهایی را تجربه می کنید که نمی توان با علم و دانش کنونی به آن پاسخ داد. با این حال، چنین ادراکِ دل پذیر و شاید هم ترسناک در واقع حواسی محسوب می شوند که صرفا تجربی بوده و از لحاظ تئوری و آموزشگاه پاسخی علمی و قابل توجیه برای آنها تا لحظه نگارش این مقاله در نظر گرفته نشده است.

چنین تجاربی که به نام حس ششم خطاب می شوند، در بعضی از انسان ها به شدت شاخص بوده و در بعضی دیگر از انسان ها در حد بسیار خفیفی قابل درک است. حس ششم در این سناریو با تمدد اعصاب و آرامش ارتباط مستقیمی دارد؛ یعنی هر مقدار یک فرد در محیط آرام تری زندگی کند، شانس بیشتری برای تجربه چنین حسی از خود نشان می دهد. از سمتی دیگر، گفته می گردد فرایند مدیتیشن و بعلاوه ممارست و تمرین با ورزش های فکری دیگری مثل یوگا، به تقویت چنین حسی می انجامد. با تمامی این تفاسیر، همچنان این موضوع یک علامت سوال بسیار مهم است که چرا بعضی از خواب ها در جهانی واقعی به حقیقت می پیوندد؟ به زبان بسیار ساده تر، انسان ها چه حسی را با چه ابزاری در بدن دریافت می نمایند که خبر از آینده می دهد؟ کلید حل این معمای مجذوب کننده و هیجان انگیز، در فهم ابعاد و زوایاِ ناخودمطلع انسان ها و بعلاوه فهم بهتر علم کوانتوم نهفته است. هر زمان بتوان مقوله ناخودمطلع را به درستی شناخت، شاید بتوان علت بعضی از تجارب فکری نام برده را هم از لحاظ علمی فهمید.

منبع: دیجیکالا مگ

به "حس ششم؛ یک افسانه یا حقیقت علمی؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "حس ششم؛ یک افسانه یا حقیقت علمی؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید